یاد نوشت

این وبلاگ صرفا مجموعه ای است از یادداشت های پراکنده و آزاد من از احساسات و افکاری که گاه دارم هرچند که در بیان آنها ناتوانم. حرف نوشت ها صرفا نظر شخصی من است و هیچ جنبه دیگری بجز بروز تصورات و عواطف درونی ندارد.

یاد نوشت

این وبلاگ صرفا مجموعه ای است از یادداشت های پراکنده و آزاد من از احساسات و افکاری که گاه دارم هرچند که در بیان آنها ناتوانم. حرف نوشت ها صرفا نظر شخصی من است و هیچ جنبه دیگری بجز بروز تصورات و عواطف درونی ندارد.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

فهرست شیندلر

جمعه, ۳۰ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۱۰ ب.ظ

بالاخره امروز موفق شدم برای دیدن فیلم بسیار پیشنهاد شده و تحسین شده فهرست شیندلر وقت بزارم و این فیلم ۳ ساعته رو تماشا کنم.

من تا هنوز درک درستی از واقعه هولکاست نداشتم جز اینکه این واقعه مربوط میشه  به نسل کشی یهودیان لهستان در خلال جنگ جهانی دوم به دست نازی ها.

این فیلم که به نجات جان ۱۲۰۰ یهودی کارگر به دست اسکار شیندلر کارخانه دار آلمانی اشاره میکنه بصورت مستند گونه و سیاه و سفید ساخته شده و در اون تقریبا از تمام جنایات آلمان ها در حق یهودیان و نحوه قتل عام و گور های دسته جمعی و سوزاندن اجساد اونها پرده برداری شده که صحنه های به شدت فجیع، ناراحت کننده و هولناکی رو رقم زده‌. 

شاید همین صحنه ها و گنجاندن اونها در این فیلم باعث میشه از این به بعد درک من از واقعه هولکاست همراه باشه با احساسات و عواطفی که در طول این فیلم به سراغم اومد و من رو به شدت درگیر خودش کرد موسیقی متن فیلم رو قبلا بارها شنیده بودم و همین موسیقی متن رو به لطف ثریا جان در پادکست ناردان بعنوان زیر صدا برای خوانش متن جان پدر به کار بردیم.  تشویق و توصیه ثریا جان باعث شد که این فیلم رو ببینم‌ و نمیدونم چرا از دیدن این فیلم احساس شرمساری و ناتوانی میکنم . احساس ناتوانی و شرمساری و تاسف برای یهودیانی که در این واقعه هولناک قتل عام شدن در حالی که بشریت مثل سکانسی که اسکار شیندلر(با بازی لیام نیسون) که از روی تپه ای در حال تماشای این قتل عام بود نظاره گر بودند، از اونجایی که زیاد اهل فیلم و سینما و نقد و بررسی حرفه ای نیستم بیشتر عواطف و احساسات، هیجانات و نگرشی که فیلم در من ایجاد میکنه برام اهمیت داره و می دونم که دیگه هیچ وقت امکان نداره این فیلم و صحنه هایی که دیدم رو در کنار موسیقی زیبای اون فراموش کنم .

در طول فیلم یه آرزو مدام توی سرم میومد و اونم این بود که کاش ما انسان ها روی زمین بازوهای خدا بودیم و میتونستیم آدمهای زیادی را برای در امان ماندن از جنگ، وحشت، قربانی شدن و نفرت در آغوش بگیریم.

پینوشت: سکانس آخر این فیلم (لحظه خداحافظی شیندلر با کارگرهای یهودی و ابراز ندامت او از اینکه نتوانسته افراد بیشتری را از مرگ نجات دهد)در کنار سکانس هایی دیگر به شدت من رو احساساتی کرد. 

  • مهدیه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی