یاد نوشت

این وبلاگ صرفا مجموعه ای است از یادداشت های پراکنده و آزاد من از احساسات و افکاری که گاه دارم هرچند که در بیان آنها ناتوانم. حرف نوشت ها صرفا نظر شخصی من است و هیچ جنبه دیگری بجز بروز تصورات و عواطف درونی ندارد.

یاد نوشت

این وبلاگ صرفا مجموعه ای است از یادداشت های پراکنده و آزاد من از احساسات و افکاری که گاه دارم هرچند که در بیان آنها ناتوانم. حرف نوشت ها صرفا نظر شخصی من است و هیچ جنبه دیگری بجز بروز تصورات و عواطف درونی ندارد.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

استخوان های دوست داشتنی

يكشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۸ ق.ظ

آخرین کتابی که خوانده ام رمانی از آلیس سبالد با نام استخوان های دوست داشتنی است.  

هنوز تصمیم نگرفته ام که آیا آنرا جزء یکی از بهترین کتاب هایی که خوانده ام به حساب آورم یا نه؟! 
بهرحال داستان کتاب در رابطه با ماجرای تجاوز و قتل دختر نوجوانی است که یک روز بعد از مدرسه در مسیر بازگشت به خانه توسط مرد همسایه کشته میشود و جسدش مثله شده و هیچ‌گاه پیدا نمیشود. داستان هولناک قتل سوزان و ده ها زن و دختری که توسط این مرد مرموز به قتل رسیده اند و هر یک همانند سوزی که اکنون روحش در سپهر خود شاهد وقایع و اتفاقات و احساسات خانواده و دوستان خویش است. 
سراسر داستان از زبان روح سوزی نقل میشود که اکنون در بهشت خویش نظاره گر دنیای بدون خودش روی زمین است و از غم ها و شادی های عزیزانش مطلع میباشد. لحن و داستان غم انگیز این کتاب اگر بگویم بیش از حد من را رنجاند و آزرد اغراق نکرده ام، بارها در طول خواندن این رمان عمیقا اشک ریخته ام و تصمیم گرفتم آنرا کنار بگذارم چون داستان این کتاب بیش از حد برآیم ملموس و قابل درک بود و انگار که تجربه ای مشابه غم های این خانواده از فقدان و جدایی و از دست دادن ناگهانی و جنایت وار داشته ام. شاید هم حس همزاد پنداری در من با فضای این کتاب بیش از حد فعال شده بود. 
اما از تاثر و تاثیرات شدید آن که همان انزجار از آزار جنسی و روانی زنان و کودکان که بگذریم از اثرات و آسیب های ثانویه آن ها روی اطرافیان و نزدیکان که به خوبی در این کتاب به تصویر درآمده بود نمیتوان گذشت. 
آنجا که پدر سوزی بعلت رابطه عمیق عاطفی موفق به تشخیص و شناسایی قاتل دخترش میشود ولی کسی حرف او را باور نمیکند و او هم بعد از طی رنج و محنت های فراوان با قلبی شکسته همسر گناهکار خود را که بعلت افسردگی و فشار روانی و احساسی دست به خیانت و جدایی میزند را میبخشد. 
یا آنجا که دوستها و خواهر سوزی در مدرسه و اتفاقات روزمره خودشان همیشه گوشه ی ذهنشان ماجرای این حادثه تلخ را به یاد دارند و با آن عجین شده اند را نمیتوان فراموش کرد. ظاهرا از این کتاب فیلمی نیز با همین نام ساخته شده است.  
استخوانهای دوست داشتنی شاید به روایتی واقعیت آنسوی دردها و رنجهای بشری است که زاده جنایت اند و قربانیانی از این دست هر روزه در جای جای این دنیا به قتلگاه و نابودی کشانده میشوند و ارواح گیج و مغمومی را به یاد می آورد که ناخواسته مجبور به ترک این دیار شده اند و تا مدت ها نمی توانند از تعلقات خودشان در این دنیا دل بکنند حتی اگر بهای آن آرامش و امنیت بهشتی باشد دوست دارند در سپهر خود بیاد خود و برای خود و عزیزانشان غصه بخورند و اشک بریزند و بار تنهایی خویش را تا آن جهان نیز به دوش بکشند حس و حال همین تنهایی و رنجهای بی شماری که دنیای مردگان هم قادر به وصف و درک آن هستند فضای این کتاب را اندوه بار و غمگین ساخته است. بعد از این کتاب قصد داشتم رمان اتاق را که آنهم مضمونی جنایت وار دارد و در رابطه با آزار جنسی و حبس چندین ساله دختری همراه فرزندش از طریق تجاوز جنسی به دنیا آمده است را بخوانم که بعلت خستگی و افسردگی روحی و روانی کنارش گذاشتم.در فرصتی دیگر و با روحیه ای قوی تر شاید جرات کنم و این کتاب راهم بخوانم. 
پی نوشت:آرزوی اینکه در این دنیا دیگر هرگز جرم و جنایتی از این قبیل در جهان اتفاق نیوفتد و هیچ زن و دختر و کودکی مورد تجاوز و آزار جنسی قرار نگیرد شاید امری نشدنی و محال باشد اما در دنیایی که از این وقایع سیاه پر است آرزو میکنم دیگر هرگز شاهد این مسایل نباشم و حداقل از آن با خبر نشوم. 
پی‌نوشت تر: صحبت در مورد این مسایل همان‌قدر دردناک و سخت است که نشان دادن زخم دردناکی به دیگران که دوست دارند انگشت در زخم فرو کنند تا عمق درد و رنج را متوجه بشوند اما گاهی مجبوری برای درمان این زخم دردناک رنج حاصل از فرو کردن انگشت در آن را هم به جان بخری احتمالا انتشار و اینکه ما انگشتمان  را داخل دردهای اینچنینی آدم های نوع خودمان میکنیم باید به درمان و آگاه سازی و پاک سازی منجر شود و شاید سهم کتابهایی این چنین و خوانندگان آن همین باشد. 
  • مهدیه

نظرات  (۱)

عالی..

متاسفانه من هم فیلم هایی با همین مضمونها برگرفته از داستانهایی واقعی زیاد دیدم..
تاسف بار است.

از هیچ اتفاقی به اندازه تجاوز متنفر نیستم.
خصوصا شنیدن تجاوز به دختر و کودک.
به شدت عصبانیم میکنه.

من هم امیدوارم که دنیا از وجود چنین نامردان و بیماران روانی پاک بشه.
و ادمها هم بیشتر حواسشان باشد و احتیاط کنند.
پاسخ:
ان شاءالله 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی