یاد نوشت

این وبلاگ صرفا مجموعه ای است از یادداشت های پراکنده و آزاد من از احساسات و افکاری که گاه دارم هرچند که در بیان آنها ناتوانم. حرف نوشت ها صرفا نظر شخصی من است و هیچ جنبه دیگری بجز بروز تصورات و عواطف درونی ندارد.

یاد نوشت

این وبلاگ صرفا مجموعه ای است از یادداشت های پراکنده و آزاد من از احساسات و افکاری که گاه دارم هرچند که در بیان آنها ناتوانم. حرف نوشت ها صرفا نظر شخصی من است و هیچ جنبه دیگری بجز بروز تصورات و عواطف درونی ندارد.

محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات

مهاجرت

شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷، ۰۴:۵۲ ب.ظ

کلمه مهاجرت همیشه برای من یادآور تلخی ها و جدایی های ناگزیر بوده است. 

یادآور زندگی همیشگی ام در ایران تا به اینجا که حتی یک لحظه هم این عنوان از من جدا نبوده است این کلمه گاهی مترادف می شدند با بیگانه و خارجی و آوارگان پناهنده.

گاهی که یادم میرفت من چقدر بیگانه ام در مدرسه با همکلاسی ایرانی ام ارتباط جدی برقرار میکردم از همان روابطی که یک شهروند با شهروند دیگر و یک هموطن با هموطن خویش دارد سعی می کردم مثل آدم های معمولی بدون عنوان باشم و راجب مسایل روز کشوری که در آن زندگی میکنم حساس و پیگیر شوم من هم از آرزوهایم برای آینده بگویم و از شغلی که دوست دارم روزی داشته باشم. در جریانات انتخابات گرایشم را به طرف یک جناح خاص به رخ دیگران بکشم و از اثرات تغییرات بهره مند شوم زندگی را جدی بگیرم و برای فرزندانم و فرزندان فرزندانم آرزوها و برنامه های دور و دراز داشته باشم. اینطور مواقع بدون توجه به آن خط نامرئی مرزهای همیشگی پیش میرفتم و ناگهان با نگاه ناآشنایی و یا کلام گزنده و حقیقت آزار دهنده ای در مورد این موضوع که شکل و شمایل زندگی من اکنون در این سرزمین همچون آدمی است که لباس عاریتی پوشیده است رنگ می باختم و افسرده می شدم. این زنجیر فولادین از اسارت مهاجرت که به دست و بال و روح و روان من بسته شده بود مرا به عقب می کشید و در عمق چاه اندوهم فرو می برد. 

جبر زمانه و تبعات جنگ و خون و نیز غم نان سالها پیش پدران و مادران امثال من را از خانه خویش دور ساخته بود آنها ترک دیار کرده بودند و کیلومترها از آن دور شده بودند غافل از اینکه به هیچ جا نزدیک نشدند. همچون پرندگان مهاجری که هیچ جایی آشیان ندارند دایم در هوای بلاتکلیفی و بی قراری بال می زدند. 

این روزها فکر میکنم هر انسانی حتی اگر تا آخر عمر در خانه اش سرزمین مادری اش و خواستگاهش باشد ممکن است در عین حال دست کم چندین مهاجرت را نیز تجربه کرده باشد مهاجرت از خویش به دیگری مهاجرت از انسانی به انسان دیگر، مهاجرت از حالی به احوال دیگر، مهاجرت از اندیشه و یا عملی بعضی برای مدتی و با بازگشت دوباره! بعضی اما بی بازگشت. 

  • مهدیه

نظرات  (۳)

انشاءالله
انشاءنا
اتباع بیگانه..
همیشه وقتی به  این کلمه برمیخوردم یاد موجودات فضایی میفتادم..

افسر پلیس..
همه مردم دنیا وقتی یک پلیس رو میبینند، احساس امنیتی در وجودشان پدیدار میشود،
اما برای یک مهاجر افغانستانی در ایران، یا حتی نسل بعد مهاجرت، اصلا این چنین نیست، برعکس پلیس میشود نماد ترس و اضطراب..
ناخودآگاه به فکر مدارک شناسایی اش میشود که دارد یا ندارد، همراهش هست یا نیست، که اگر نباشد، ب دردسر میفتد.
خصوصا زمانی که پشت وسیله نقلیه ای، یا درحال مسافرت بین شهری، ویا در حال کارکردن باشی.. .
شخصا یک بار از سرکار، یکبار از پشت فرمون ماشین، یکبار از پشت موتور، و یکبار در حال مسافرت و بین راه، توسط پلیس دستگیر شدم!

نگاه مردم..
راجع ب این موضوع دیگر صحبتی نمیتوان کرد..

جهان سوم.
 
پاسخ:
متاسفانه حرفی نمی تونم بزنم از بار این غم یه روزهایی هم بود که بچه هایی که ماها بودیم از پشت میزهای مدارس بیرون کشیده شدیم و از تحصیل منع، بماند که در اون سن و سال نه از سیاست چیزی میفهمیدیم و نه میتونستیم این نامهربانی و ناسازگاری رو درک کنیم برای تحصیل مجبور بودیم علاوه بر پرداخت هزینه توی مدارس دولتی یه مدرک قانونی هم ارائه بدیم نسل ما نمیتونه این صحنه ها رو فراموش کنه امید که نسل بعد از ما یا اینجا نباشه و یا چنین صحنه هایی رو شاهد نباشه. 
سلام
فکر می کنم این طرز تفکر اشتباه مردم ما، مقداری به نا آشنا بودن با مهاجرین و رفتارهای اون ها  مربوط هست. مقداری به خاطر تربیت غیر دینی و مقداری هم به خاطر اخبار گاها ناگواری که از گوشه و کنار درباره تعداد محدودی از مهاجرین می شنون... در حالیکه همچین اخباری درباره هموطنان خود ما هم کم نیست و نبوده.
من به خاطر محیطی که در اون زندگی میکنم بیشتر از اینکه دوستان ایرانی داشته باشم؛ دوستان غیر ایرانی دارم از ملیت های مختلف و هیچ وقت حتی فکرمون هم به سمت این که هموطن نیستیم نمیره چون فکر میکنیم همین که دین مشترکی داریم برامون کافیه. 
هیچ وقت فراموش نمی کنم گاهی که باهم بیرون می رفتیم چه رفتارهای نادرستی از هموطنان خودم نسبت به دوستان می دیدم...
ان شاالله که خدا همه ما رو به سمت تربیت صحیح دینی هدایت کنه.
پاسخ:
سلام دوست گرامی. از اینکه با نظر خوب خودتون مفتخرم کردین و اینکه حس نوع دوستی خودتون رو ابراز داشتید بی نهایت خوشحال شدم. فکر نمیکردم کسی این مطلب رو خونده باشه از تاخیر در پاسخ عذرخواهم. برای شما آرزوی روزهای طلایی دارم 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی